اولین غذا


پسرم، این روزهادنیای جدیدی برای من و بابا ساختی و حسابی برای داشتن تو خدا رو شکر می کنیم.

.

.

.

دو روز پیش برای اولین بار سوپ خوردی .........

روز قبلش تو رو به خاطر یه سرماخوردگی مختصر و برای چک ماهانه بردیم دکتر و وقتی از دکتر در مورد زمان شروع تغذیه ات با مواد غذایی غیر از شیر پرسیدم، گفت میتونی از فردا شروع کنی .......... از مطب دکتر که بیرون اومدیم خیلی خوشحال و هیجان زده بودم. برام خیلی جالب و دوست داشتنی بود که برات غذا درست کنم.

فردای اون روز برات یه سوپ درست کردم با هویج و سیب زمینی و برنج و بوقلمون و گوجه، و هیچ نوع ادویه ای هم بهش اضافه نکردم. بابا گفت زیاد درست کن تا خودمون هم بخوریم. خلاصه آماده که شد یه قاشق چای خوری ازش بهت دادم که با یه قیافه جالب چشیدی و خوردیش. بیشتر از اون نمی خواستم بهت بدم چون هنوز زود بود و باید یواش یواش مقدار غذات رو زیاد کنم. بعدش من و بابا نشستیم که از اون غذا بخوریم ..... البته اول بهش ادویه و آب لیمو زدم اما خیلی بی مزه بود و ما که به زور خوردیم. عزیزم تو چه جوری خوردی و جیک نزدی؟!!!!!!!

عصر هم یه قاشق چای خوری آب پرتقال و یه قاشق چای خوری آب لیمو شیرین بهت دادم که آب پرتقال رو بیشتر دوست داشتی.

.

.

.

مامان جان، پسر گلم، آرزو میکنم همیشه در صحت و سلامت کامل باشی و بهترین غذاها رو با رضایت و شادی میل کنی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد