کلمات نمکى

این روزها دارى سعى میکنى صحبت کنى. 

وقتى سعى میکنى حرف بزنى واقعا خوردنى میشى و قند توى دل من و بابا آب میکنى. 

بابا وقتى که از سر کار میاد بغلت میکنه و سعى میکنه باهات حرف بزنه و مدام ازت میپرسه امروز چه کار کردى و تو هم که اکثرا فرار میکنى.

حالا چند تا از کلمات با نمکى که میگى رو اینجا برات مینویسم:


بُخ: بخورم یا بخور

بِخ: بخوابم

میخ: میخوام

خوابَّ: خوابیده

مى مى: بینى

پُشت و گاهى پُش: پاشو

لُ لُ: شکلات

لو لو: هلو

دُجه: گوجه

دوجه: جوجه

دُدک: اردک

مىو: گربه     ( براى گفتن میو به طرز با نمکى زبونتو توى دهنت میچرخونى)

خَمّا: حمام

آپ: آب     ( کلا به آب خوردن و به رودخونه و به دریا و .... میگى آپ)

نوو : نون

نووو: هندونه

تَدی: ته دیگ ( عاشقشى)


نظرات 1 + ارسال نظر
سحر چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 07:42 ق.ظ

سلام خانمی
خوشحالم که بعد از این همه زحمت به آرزو و هدفت رسیدی.
منم از اهواز برای درمان تهران می رم . پیش خانم دکتر عارفی . امروز اولین روزی است که می خوام تزریق سینافکت یا همون سوپرفکت را شروع کنم . نمی دونستم ساعت دقیقی برای تزریق داره یا نه ؟ این بود که با وب لاگ شما آشنا شدم .
برایت آرزوی سلامتی و شادی دارم .

سحر جون با تمام وجود برات آرزوی موفقیت می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد