زندگی

این روزها از اتفاقاتی خبردار میشم که با شنیدن هرکدومشون اول ناراحت میشم و بعد خدا رو شکر می کنم به خاطر نعمت هایی که دارم و قدرشون رو نمی دونم. واقعا ما انسانها, موجوداتی هستیم که مدام به نداشته هامون فکر می کنیم و قدر داشته هامون رو نمی دونیم. یکی از این نعمت ها که در صورت از دست رفتنش, به  هیچ شکلی نمیشه جبرانش کرد, سلامتیه. اگر خوب فکر کنیم شاید حتی تصور از دست دادنش هم برامون سخته.
من تا قبل از مادر شدن نگرانی چندانی بابت سلامتیم نداشتم. شاید فکر می کردم اگر من نباشم همه اطرافیانم می تونن کس دیگه ای رو جایگزین من کنن و یا حداقل درسته ناراحت میشن اما به روند زندگیشون آسیبی نمیرسه. اما حالا می بینم که مسئولیتم در برابر خودم و سلامتیم چند برابر شده, چون این موجودی که من باعث ورودش به این دنیا شدم شدیدا بهم احتیاج داره و هیچ کس نمیتونه جای من رو براش پر کنه. وقتی تصورش رو می کنم که بخواد کس دیگه ای اون رو بزرگ کنه دلم میگیره و نگرانش میشم که آیا به خوبی و با اون آرمانهایی که من دارم پیش میره.
امیدوارم و از خدا می خوام که سایه هیچ مادری از سر فرزندانش کم نشه (حداقل تا زمانی که برای کوچکترین مسایل وابسته به مادر هستن, گرچه با این حرف دلم میگیره و میدونم که یکی مثل خودم تا آخر عمر وابسته مادرم هستم).
خدایا به همه سلامتی بده ....
خدایا کمک کن همه قدر داشته هاشون رو بدونن .....
خدایا کمک کن همه از زندگیشون لذت ببرن ........

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد